-
بخت با من یار نیست
چهارشنبه 13 خردادماه سال 1388 09:13
روزی روزگاری نه در زمان های دور، در همین حوالی مردی زندگی می کرد که همیشه از زندگی خود گله مند بود و ادعا میکرد "بخت با من یار نیست" و تا وقتی بخت من خواب است زندگی من بهبود نمی یابد. پیر خردمندی وی را پند داد تا برای بیدار کردن بخت خود به فلان کشور نزد جادوگری توانا برود. او رفت و رفت تا در جنگلی سرسبز به...
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 11 خردادماه سال 1388 19:35
سلام دوستان قالب وبلاگو عوض کردم این قالب به مطالب اتنجا بیشتر میخوره. اگه خوبه که هیچی اگه نیست بهم بگیید تا عوض کنم. مرسی
-
به اندازه فاصله زانو تا زمین!
دوشنبه 11 خردادماه سال 1388 09:19
به اندازه فاصله زانو تا زمین! روزی دو مرد جوان نزد استادی آمدند و ازاو پرسیدند: " فاصله بین دچار یک مشکل شدن تا راه حل یافتن برای حل مشکل چقدراست؟ " استاد اندکی تامل کرد و گفت: "فاصله مشکل یک فرد و راه نجات او از آن مشکل برای هر شخصی به اندازه فاصله زانوی او تا زمین است !" آن دو مرد جوان گیج و...
-
مهربانی همیشه ارزشمندتر است
شنبه 9 خردادماه سال 1388 13:19
مهربانی همیشه ارزشمندتر است بانوى خردمندى در کوهستان سفر مى کرد که سنگ گران قیمتى را در جوى آبى پیدا کرد. روز بعد به مسافرى رسید که گرسنه بود. بانوى خردمند کیفش را باز کرد تا در غذایش با مسافر شریک شود. مسافر گرسنه، سنگ قیمتى را در کیف بانوى خردمند دید، از آن خوشش آمد و از او خواست که آن سنگ را به او بدهد. ... زن...
-
مدیران موفق!
چهارشنبه 6 خردادماه سال 1388 09:30
مدیران موفق! روزی مدیر یکی از شرکتهای بزرگ در حالیکه به سمت دفتر کارش می رفت چشمش به جوانی افتاد که در کنار دیوار ایستاده بود و به اطراف خود نگاه میکرد. جلو رفت و از او پرسید: «شما ماهانه چقدر حقوق دریافت می کنی؟» جوان با تعجب جواب داد: «ماهی 2000 دلار.» مدیر با نگاهی آشفته دست به جیب شد و از کیف پول خود 6000 دلار را...
-
بهلول دیوانه!
سهشنبه 5 خردادماه سال 1388 09:42
بهلول دیوانه! آوردهاند که شیخ جنید بغداد به عزم سیر از شهر بغداد بیرون رفت و مریدان از عقب او شیخ احوال بهلول را پرسید. گفتند او مردی دیوانه است. گفت او را طلب کنید که مرا با او کار است. پس تفحص کردند و او را در صحرایی یافتند. شیخ پیش او رفت و در مقام حیرت مانده سلام کرد. بهلول جواب سلام او را داده پرسید چه کسی...
-
سخنی با فاحشه ها
دوشنبه 4 خردادماه سال 1388 11:48
سخنی با فاحشه ها تعجب کردی!؟... میدانم در کسوت مردان آبرومند، اندیشیدن به تو رسم، و گفتن از تو ننگ است! اما میخواهم برایت بنویسم شنیده ام، تن می فروشی، برای لقمه نان! چه گناه کبیره ای…! میدانم که میدانی همه ترا پلید می دانند، من هم مانند همه ام راستی روسپی! از خودت پرسیدی چرا اگر در سرزمین من و تو، زنی زنانگی اش را...
-
حکایت موسی و بهشت
یکشنبه 3 خردادماه سال 1388 12:56
حکایت موسی و بهشت روزی حضرت موسی در خلوت خویش از خدایش سئوال می کند : آیا کسی هست که با من وارد بهشت گردد ؟ خطاب میرسد : آری ! موسی با حیرت می پرسد : آن شخص کیست ؟ خطاب میرسد : او مرد قصابی است در فلان محله ، موسی می پرسد : میتوانم به دیدن او بروم ؟ خطاب میرسد : مانعی ندارد ! فردای آن روز موسی به محل مربوطه رفته و مرد...
-
استخدام
شنبه 2 خردادماه سال 1388 13:15
استخدام یک شرکت بزرگ قصد استخدام یک نفر را داشت. بدین منظور آزمونی برگزار کرد که یک پرسش داشت. پرسش این بود: شما در یک شب طوفانی در حال رانندگی هستید. از جلوی یک ایستگاه اتوبوس میگذرید. سه نفر داخل ایستگاه منتظر اتوبوس هستند. یک پیرزن که در حال مرگ است. یک پزشک که قبلاً جان شما را نجات داده است. یک خانم/آقا که در...
-
خدا را یافتی مسافر؟
شنبه 2 خردادماه سال 1388 13:12
کوله پشتیاش را برداشت و راه افتاد. رفت که دنبال خدا بگردد و گفت: تا کولهام از خدا پر نشود برنخواهم گشت. نهالی رنجور و کوچک کنار راهایستاده بود، مسافر با خندهای رو به درخت گفت: چه تلخ است کنار جادهبودن و نرفتن؛ درخت زیرلب گفت: ولی تلخ تر آن است که بروی وبیرهاورد برگردی. کاش میدانستی...
-
تله موش
جمعه 1 خردادماه سال 1388 09:14
تله موش موش ازشکاف دیوار سرک کشید تا ببیند این همه سروصدا برای چیست .. مرد مزرعه دار تازه از شهر رسیده بود و بسته ای با خود آورده بود و زنش با خوشحالی مشغول باز کردن بسته بود. موش لب هایش را لیسید و با خود گفت : کاش یک غذای حسابی باشد .... اما همین که بسته را باز کردند ، از ترس تمام بدنش به لرزه افتاد ؛ چون صاحب مزرعه...
-
حکایت زن و خدا
جمعه 1 خردادماه سال 1388 09:08
حکایت زن و خدا روزی روزگاری، زنی در کلبه ای کوچک زندگی می کرد. این زن همیشه با خداوند صحبت می کرد و با او به راز و نیاز می پرداخت. روزی خداوند پس از سالها با زن صحبت کرد و به زن قول داد که آن روز به دیدار او بیاید. زن از شادمانی فریاد کشید، کلبه اش را آماده کرد و خود را آراست و در انتظار آمدن خداوند نشست! چند ساعت بعد...
-
حکایت زندگی از نگاه اسکندرمقدونی
پنجشنبه 31 اردیبهشتماه سال 1388 08:41
حکایت زندگی از نگاه اسکندرمقدونی مورخان مینویسند: اسکندر روزی به یکی از شهرهای ایران (احتمالا در حوالی خراسان) حمله میکند، با کمال تعجب مشاهده میکند که دروازه آن شهر باز میباشد و با این که خبر آمدن او به شهر پیچیده بود مردم زندگی عادی خود را ادامه میدادند. باعث حیرت اسکندر بود زیرا در هر شهری که سم اسبان لشگر او...
-
دوچرخه سواری با خدا
چهارشنبه 30 اردیبهشتماه سال 1388 14:10
دوچرخه سواری با خدا من در ابتدا خداوند را یک ناظر ؛ مانند یک رئیس یا یک قاضی میدانستم که دنبال شناسائی خطاها ئی است که من انجام داده ام و بدین طریق خداوند میداند وقتی که من مردم ؛ شایسته بهشت هستم و یا مستحق جهنم . وقتی قدرت فهم من بیشتر شد؛ به نظرم رسید که گویا زندگی تقریبا مانند دوچرخه سواری با یک دوچرخه دو نفره است...
-
لذت زندگی
سهشنبه 29 اردیبهشتماه سال 1388 10:46
لذت زندگی ادیسون در سنین پیری پس از کشف لامپ، یکی از ثروتمندان آمریکا به شمار میرفت و درآمد سرشارش را تمام و کمال در آزمایشگاه مجهزش که ساختمان بزرگی بود هزینه می کرد... این آزمایشگاه، بزرگترین عشق پیرمرد بود. هر روز اختراعی جدید در آن شکل می گرفت تا آماده بهینه سازی و ورود به بازار شود. در همین روزها بود که نیمه های...
-
داستان کوتاه مرد و پیله کرم ابریشم
دوشنبه 28 اردیبهشتماه سال 1388 08:36
داستان کوتاه مرد و پیله کرم ابریشم شکاف کوچکی بر روی پیله کرم ابریشمی ظلاهر شد. مردی ساعت ها با دقت به تلاش پروانه برای خارج شدن از پیله نگاه کرد. پروانه دست از تلاش برداشت. به نظر می رسید خسته شده و نمی تواند به تلاش هایش ادامه دهد. او تصمیم گرفت به این مخلوق کوچک کمک کند. با استفاده از قیچی شکاف را پهن تر کرد....
-
جملات بزرگ
یکشنبه 27 اردیبهشتماه سال 1388 14:15
پل سارتر: از همه اندوهگین تر کسی است که از همه بیشتر می خندد وین دایر: این شمایید که به مردم می آموزید که چگونه با شما رفتار کنند ناپلئون: من در جهان یک دوست داشته ام و آن خودم بوده ام مارکز: هرگز وقتت را با کسی که حاضر نیست وقتش را با تو بگذراند نگذران کانت: چنان باش که به هر کس بتوانی بگویی مثل من رفتار کن جرج آلن :...
-
سگ و قصاب
شنبه 26 اردیبهشتماه سال 1388 14:12
سگ و قصاب قصاب با دیدن سگی که به طرف مغازه اش نزدیک می شد حرکتی کرد که دورش کند اما کاغذی را در دهان سگ دید .کاغذ را گرفت.روی کاغذ نوشته بود" لطفا ۱۲ سوسیس و یه ران گوشت بدین".۱۰ دلار همراه کاغذ بود.قصاب که تعجب کرده بود سوسیس و گوشت را در کیسه ای گذاشت و در دهان سگ گذاشت. سگ هم کیسه راگرفت و رفت . قصاب که...
-
مردی که جهان را نجات داد!
جمعه 25 اردیبهشتماه سال 1388 11:36
مردی که جهان را نجات داد! اشتباه نکنید این فرد نه یک سیاستمدار بود و نه رییس یک سازمان بینالمللی. باید داستان را از اول مرور کنیم و به تاریخ اول سپتامبر سال 1983 برگردیم: اول سپتامبر سال 1983 بود و جنگ سرد بین ابرقدرتهای جهان -شوروی و آمریکا- با شدت تمام دنبال میشد ، یک هواپیمای خطوط هوایی کره از فرودگاه جان اف...
-
حکایت شاه عباس و رسیدگی به امور اقتصادی
پنجشنبه 24 اردیبهشتماه سال 1388 12:32
حکایت شاه عباس و رسیدگی به امور اقتصادی شاه عباس از وزیر خود پرسید: امسال اوضاع اقتصادی کشور چگونه است؟ وزیر گفت: الحمدالله به گونه ای است که تمام پینه دوزان توانستند به زیارت کعبه روند! شاه عباس گفت: نادان اگر اوضاع مالی مردم خوب بود کفاشان میبایست به مکه میرفتند نه پینه دوزان، چونکه مردم نمیتوانند کفش بخرند ناچار به...
-
دکتر مصدق
چهارشنبه 23 اردیبهشتماه سال 1388 14:24
دکتر مصدق می گویند زمانی که قرار بود دادگاه لاهه برای رسیدگی به دعاوی انگلیس در ماجرای ملی شدن صنعت نفت تشکیل شود، دکتر مصدق با هیات همراه زودتر از موقع به محل رفت. در حالی که پیشاپیش جای نشستن همه ی شرکت کنندگان تعیین شده بود دکتر مصدق رفت و روی صندلی انگلستان نشست. قبل از شروع جلسه یکی دو بار به دکتر مصدق گفتند که...
-
استاد زرنگ و دانشجوها
سهشنبه 22 اردیبهشتماه سال 1388 14:04
استاد زرنگ و دانشجوها چهار دانشجو که به خودشان اعتماد کامل داشتند یک هفته قبل از امتحان پایان ترم به مسافرت رفتند و با دوستان خود در شهر دیگر حسابی به خوشگذرانی پرداختند. اما وقتی به شهر خود برگشتند متوجه شدند که در مورد تاریخ امتحان اشتباه کرده اند و به جای سه شنبه، امتحان دوشنبه صبح بوده است. بنابراین تصمیم گرفتند...
-
شام آخر
دوشنبه 21 اردیبهشتماه سال 1388 08:31
شام آخر لئوناردو داوینچی هنگام کشیدن تابلوی شام آخر دچار مشکل بزرگی شد: میبایست نیکی را به شکل عیسی و بدی را به شکل یهودا، از یاران مسیح که هنگام شام تصمیم گرفت به او خیانت کند، تصویر میکرد. کار را نیمه تمام رها کرد تا مدلهای آرمانیش را پیدا کند. روزی در یک مراسم همسرایی، تصویر کامل مسیح را در چهره یکی از آن جوانان...
-
ابراز عشق
یکشنبه 20 اردیبهشتماه سال 1388 08:38
ابراز عشق یک روز آموزگار از دانش آموزانی که در کلاس بودند پرسید آیا می توانید راهی غیر تکراری برای ابراز عشق ، بیان کنید؟ برخی از دانش آموزان گفتند با بخشیدن عشقشان را معنا می کنند.. برخی «دادن گل و هدیه» و «حرف های دلنشین » را راه بیان عشق عنوان کردند. شماری دیگر هم گفتند «با هم بودن در تحمل رنجها و لذت بردن از...
-
آموزش بالا بردن آمار در سرچ گوگل:
یکشنبه 20 اردیبهشتماه سال 1388 08:24
آموزش بالا بردن آمار در سرچ گوگل: کلماتی که در زیر مشاهده میکنید کلمات طلائی هستند که شما میتونید کپی کرده و در صفحه ای از وب خود قرار بدهید. بعد از مدتی (در صورتی که وبتون رو به سرچر ها معرفی کرده باشد) شاهد افزایش بازدید خود خواهید شد... دانلود , دانلود نرم افزار موبایل , سایت موبایل , ایرانسل , شرکت مخابرات سیار ,...
-
فرض کنید . . .
شنبه 19 اردیبهشتماه سال 1388 20:24
فرض کنید . . . به شما، این امکان را میدهند که از بین سه نفر یک رئیس برای دنیا انتخاب کنیدکه بتواند به بهترین وجه دنیا را رهبری کرده صلح و ترقی و خوشبختی برای بشریت به ارمغان بیاورد. بین این سه داوطلب کدام را انتخاب میکنید. قبلا یک سوال: شما مشاور و مددکار اجتماعی هستید . . . . زن حامله ای میشناسید که هشت فرزند دارد....
-
گاز بده
شنبه 19 اردیبهشتماه سال 1388 13:52
گاز بده مرد دواندوان دور میشد که پایش گرفت به یکی از چالهچولههای مـیدان و خورد زمین و فریادش به هوا رفت. جمعیت نگاهش کرد. چـند دقیقه گذشت. نالههایش تمام نمیشد و جمعیت همچنان ایستـاده بود. مرد فریاد کشید چرا وایستادید منو نگاه میکـنید؟ خب یه تکونی بخورید بیایید کمک. جمعیت برای کـمک به سمت مرد یورش برد طوری که...
-
مسابقه اطلاعات عمومی
جمعه 18 اردیبهشتماه سال 1388 15:22
مسابقه اطلاعات عمومی مردی در مسابقه اطلاعات عمومی شرکت کرده است و سعی دارد جایزه یک میلیون دلاری آن را ببرد. سوالات 1- جنگ صد ساله چقدر طول کشید؟ الف- 116 سال ب- 99 سال ج- 100 سال د-150 سال او نمی تواند به سوال جواب بدهد 2-کلاه های پاناما در چه کشوری تولید می شوند؟ الف- برزیل ب- شیلی ج- پاناما د- اکوادر حالا او با...
-
تست روانشناسی طرح شده توسط فروید
جمعه 18 اردیبهشتماه سال 1388 15:20
تست روانشناسی طرح شده توسط فروید فرض کنید که در خانه هستید و پنج اتفاق زیر همزمان پیش میاد. 1- تلفن زنگ میزنه 2- بچه تان گریه میکنه. 3-یکی داره در خونه رو می زنه و صداتون میکنه. 4- لباس ها را بیرون روی طناب پهن کرده اید و بارون میگیره . 5- شیر آب رو در آشپز خانه باز گذاشتید و آب داره سر ریز میشه. خب حالا با این وضعیت...
-
کمی جک و اس ام اس
پنجشنبه 17 اردیبهشتماه سال 1388 10:45
رفتم دکترگفت چشمام دو درجه ضعیف شده پس این پیراهنت کی میرسه؟ * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * به مناسبت قرار گرفتن سه روز پرستار، معلم و کارگر در این هفته، این هفته، هفته بینوایان نامگذاری شد. * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * بانو یومیول بعد از دیدن یوزارسیف و سجده یازده دوازده خورشید و...